دلیل عشق

q

دختر از پسری كه عاشقش بود پرسید چرا دوستم داری و میگی عاشقمی؟

دلیلش رو نمی دونم اما واقعا دوستت دارم

تو هیچ دلیلی نداری پس چطور دوستم داری چطور می تونی بگی عاشقمی!؟

من واقعا دلیلش رو نمی دونم اما می تونم بهت ثابت كنم

نمی خوام ثابت كنی می خوام دلیلش رو بگی

باشه... باشه میگم: چون تو خوشگلی, صدات گرم و خواستنیه, همیشه بهم اهمیت میدی, دوست داشتنی هستی, با ملاحظه ای! بخاطر لبخندت و...

دختر از جواب های اون راضی و قانع شد

چند وقت بعد اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و چند روزی بیهوش توی بیمارستان بود پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون

*عزیزم گفتم: بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمی تونی حرف بزنی, می تونی؟

نه نمی تونی, پس دیگه نباید عاشقت بمونم

گفتم: بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوستت دارم اما حالا كه نمی تونی برام اونجوری باشی پس منم نمی تونم دوستت داشته باشم

گفتم: واسه ی لبخندت به خاطر حركات بامزه ات عاشقتم اما حالا نه می تونی بخندی نه حركت كنی بنابراین نباید عاشقت باشم

اگر مثل همین الان عشق یه دلیل می خواد پس دیگه برای من دلیلی واسه ی عاشق تو بودن وجود نداره

عشق دلیل میخواد؟

گفته بودم كه نه, پس من هنوز هم عاشقتم

حالا اگر هنوزم معتقدی عشق دلیل می خواد, می خوام تو دلیلت رو بگی!؟





+ نوشته شده در جمعه 3 آبان 1392برچسب:,ساعت 4:26 توسط phna |